بررسی زندگی شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینیبهشتی و ابعاد گسترده آن یا به عبارتی پرداختن به سیرة عملی ایشان با رویکردهای مختلف، قابل تحقیق و تحلیل است. با توجه به عنوان این کتاب، مهمترین محوری که در بررسی سیرة عملی شهید بهشتی مد نظر قرار گرفته این است که وی در مباحث نظری دیدگاههایی روشن و تعریفشده در پیوند بین سنت و تجدد مطرح نموده و در حیطه عمل نیز، تمامی اعمال و رفتار ایشان دربرگیرنده آن میباشد.
بر این اساس، زندگی ایشان در سه مرحله مورد توجه قرار گرفته است:
1ـ از تولد تا قم
2ـ از قم تا هامبورگ
3ـ از هامبورگ تا انقلاب اسلامی
در مقدمه این کتاب به قلم دکتر محسن الویری میخوانیم:
احیاگری دینی به مفهوم مجموعه فعالیتها، حرکتها و اندیشههایی است که در یکی دو سدة اخیر از سوی اندیشمندان مسلمان برای زنده نگاه داشتن و به صحنه آوردن اندیشة اسلامی صورت پذیرفته است. افکار و جریانهایی که نام احیاگری بر آنها صدق میکند یا خود را بدین نام میخوانند از نظر مبانی فکری و شیوههای پاسخگویی به پرسشهای متعددی که در این زمینه وجود دارد یکسان نیستند و به دستهها و گروههای مختلفی تقسیم میشوند.
اگر این حرکتها را در یک طیف قرار دهیم در یک سر طیف میتوان به جنبشهای قشری و سطحینگر اشاره کرد که احیاگری را حرکتی برای زدودن انحرافات و بدعتها از چهرة دین میدانند و میکوشند چهرة خالص دین را بنمایانند. دغدغة اصلی این حرکتهای اصلاحی خالص نگاه داشتن دین است. بنابراین در این سر طیف، دغدغهای جدی دربارة چگونگی ادارة دنیای انسانها بر اساس دین و تعامل دین با علوم و یافتههای بشری و مانند آن وجود ندارد و توجهی بایسته به توان اندیشههای منسوب به دین برای گرهگشایی از زندگی مسلمانان یا زندگی بشر به چشم نمیخورد. این سنخ احیاگری معمولاً با آفاتی مانند تحجر و جمود، عوامزدگی و غفلت از وجوه اجتماعی دین همراه است.
سر دیگر طیف را دستهای دیگر از شخصیتها و حرکتهای احیاگر تشکیل میدهد که بیش از آنکه نگران زدودن انحرافات باشد مشتاق است توانمندیهای دین را برای مواجهه با دنیای معاصر و مقتضیات آن به اثبات برساند و سخت نگران است که مبادا دین متهم به ناکارآمدی باشد. آسیبها و آفات این سنخ از احیاگری را نیز میتوان در مواردی مانند التقاط و به همآمیختن اندیشههای دینی با اندیشههای بشری، فاصله گرفتن از تودههای مردم و غفلت از جوهرة عبادی دین و آموزههای دین در بخش عبادات یافت.
اگر این دو سر طیف را نوعی افراط و تفریط در احیاگری دینی بدانیم، نقطة میانی این طیف از آنِ دستهای از حرکتهای احیاگرانه است که هم دغدغة دور ماندن دین از انحرافات را دارند و هم در پی اثبات توانمندی دین برای مواجهة با دنیای معاصرند، هم از قشریگری روی برمیگردانند و هم نسبت به التقاط روی ترش میکنند، هم پا در قلمرو سنت و پیشینة دین دارند و هم نگاه به آینده دوختهاند، هم میکوشند دین را از بدعت دور بدارند و هم از التقاط.
طبیعی است تمام این حرکتها و اندیشهها از دامنة عمومی دینداری خارج نیستند ولی اگر آن چه را نسبت به دو سر طیف گفته شد، افراط و تفریط و آفات احیاگری بدانیم، میتوان نقطة میانی طیف را با ویژگیهایی که برشمرده شد احیاگری معتدل و همهجانبهنگر خواند. این شیوة احیاگری ملهم از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در دوران معاصر از سوی شخصیتهای بزرگواری پی گرفته شد که بیتردید
امام خمینی(رحمتاللهعلیه) را میتوان سرآمد همة آنها و در نقطة اوج این حرکت دانست که به دور از افراط و تفریط حرکتی عمیق و بیبدیل را در گسترة احیاگری دامن زد.[1]
اکنون اگر قرار باشد از جایگاه شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی در حرکتهای احیاگری سخن بگوییم، بیتردید باید آن شهید بزرگوار را هم یکی از نقشآفرینان این گونة اخیر از احیاگری و در نقطة میانی طیف احیاگران معاصر بدانیم. متأسفانه هنوز تلاشی درخور از سوی کسانی که انتظار میرفت گامی در این مسیر بردارند برای بازشناسی و بازنمایی ژرفا و زوایای اندیشههای شخصیتی که به تنهایی امتی بود برای امت ما صورت نبسته است. نه شاگردان و پروردگان مکتب او که به استواری اندیشههایش ایمان دارند، نه همراهان اهل علم و فضلش، نه حوزه و نه دانشگاه.
چاپ مجموعة هشتجلدی جاودانة تاریخ از سوی روزنامة جمهوری اسلامی و چاپ تعدادی از کتابهای آن بزرگوار از سوی انتشارات بقعه و تهیه و توزیع لوح فشردة راز جاودانگی با همکاری بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله دکتر بهشتی، جوانههایی است که اگر تضمینی برای تداوم آنها وجود نداشته باشد، امیدبخش نیست، گرچه بههرحال سزاوار ثناست. تاکنون چندین همایش در سطوح مختلف برای بزرگداشت مقام علمی و تبیین اندیشههای شهید مطهری که به راستی حقی بزرگ بر نسل حقیقتجوی معاصر ایران و جایگاهی منیع در سلسلة احیاگران دارند بر پا شده است اما دریغ از چنین قدمها و اقدامهایی برای شهید مظلوم بهشتی، که مظلوم زیست، مظلوم شهید شد و همچنان مظلوم ماند. این رنج و شکوای این غفلت را در جایی دیگر باید بازگفت.
شاید برای نشان دادن جایگاه و اهمیت اندیشههای احیاگرانة شهید بهشتی مقایسهای کوتاه بین اندیشههای ایشان با اندیشههای شهید مطهری سودمند افتد و برای این منظور، ذکر مقدمهای کوتاه ضروری است.
اندیشمندان مسلمان روشهای مختلفی برای تقسیمبندی آموزههای دینی پیش گرفتهاند. در یک تقسیمبندی میتوان این آموزهها را به دو بخش اندیشهها و رفتارها تقسیم کرد. اندیشهها، مجموعة گزارههایی هستند که از ”هست“ها و ”نیست“ها در عالم هستی سخن میگویند و آموزههای رفتاری نیز گزارههایی هستند که از ”باید“ و ”نباید“ها سخن میگویند. از آرا و اندیشههای شهید مطهری میتوان یک نظام منسجم در حوزة اندیشههای دینی به دست آورد، یعنی اگر حرکتهای احیاگری معتدل و همهجانبهنگر در بخش اندیشهها با پرسشهای مختلفی روبهرو هستند شهید مطهری وجهة همت خویش را پاسخگویی به این پرسشها نهاد. اما چنین به نظر میرسد که از آرا و آثار شهید مظلوم میتوان به یک نظام منسجم رفتاری دینی دست یافت.
اگر جامعة امروزی ما نیازمند یک نظام دینی متناسب با دنیای جدید است و آثار شهید مطهری میتواند نمونهای قابل توجه از وجوه اندیشهای چنین نظامی را معرفی نماید، نیاز همین جامعه به وجه اجرایی و رفتاری یک نظام دینی را آثار شهید بهشتی میتواند مرتفع سازد. به بیانی دیگر نوآوری شهید بهشتی در حرکتهای احیاگری دینی، بیشتر در ناحیة ارائة یک نظام اجتماعی مبتنی بر آموزههای دینی است. طبعاً این سخن بدان معنا نیست که شهید بهشتی به مباحث اندیشهای (هستها و نیستها) هیچ توجهی نداشتهاند، بلکه مراد این است که وجه شاخص و برجستة اندیشههای آن بزرگوار متوجه عینیت بخشیدن به آموزههای دینی، به ویژه در قالب یک نظام اجتماعی، است. نقش بیبدیل و قدرناشناختة شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی برآمده از همین ویژگی فکری ایشان بود که البته در میدان عمل با توان مدیریت و سعة صدر و بسیاری خصوصیات اخلاقی دیگر همراه بود. نظام مقدس جمهوری اسلامی به پشتوانة قانون اساسی از حسنة جاریة این ویژگی فکری آن بزرگ همواره بهرهمند است، ولی تحلیل و تبیین این اندیشهها گامی ضروری است که به هر حال روزی باید برداشته شود و در معماری دوبارة تمدن اسلامی گریزی از شناخت این اندیشهها وجود ندارد. بیتردید اندیشههای اجتماعی معطوف به پارهای مبانی نظری است که در گام نخست، سزاوار است این مبانی نیز بازشناخته شود.
با این مقدمه، شاید جایگاه و اهمیت کتاب حاضر به خوبی روشن شده باشد. این کتاب که ویرایششدة یک پایاننامة تحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد است میکوشد نگاه شهید بهشتی را در عرصه چگونگی و ابعاد تعامل دین اسلام ـ به عنوان مجموعهای وحیانی و ثابت ـ با یافتههای دانش بشری ـ به عنوان مجموعهای دگرگون شونده ـ بکاود. نظام اجتماعی برآمده از اندیشههای شهید بهشتی مبتنی بر پاسخی خاص به این پرسش بنیادی است. حقیر در جریان دشواریها و درشتی راههای فراهم آمدن این اثر بودهام. سختکوشیهای سرکار خانم صدیقة قاسمی بهویژه برای دسترسی به منابع مکتوب و شفاهی در کنار زحمات متعارف ادارة زندگی ـ که زنان ایرانی بی این که احساس سنگینی کنند برای پاسداشت نهاد خانواده آن را بر دوش میکشند ـ ارزشی خاص به این اثر داده است. نتایج و دستاوردهای این اثر هم در جای خود ستودنی است، اما شاید ارزش اصلی آن را باید در شکستن سکوت نسبی نسبت به آثار شهید بهشتی و آغاز مسیری امیدبخش برای بازشناسی اندیشههای ایشان سراغ گرفت. توفیق ایشان در این مسیر افزون باد.
راه روشن تداوم انقلاب شکوهمند اسلامی تا رسیدن به دولت موعود ولیعصر(عجلالله تعالی فرجه الشریف) نیازمند طراوت یافتن از زلال چشمهسار اندیشههایی است که به دور از خرافه و التقاط، به دور از تحجر و خودکمبینی، به دور از عوامزدگی و روشنفکرنمایی، رهپویان این مسیر را سیراب سازد. خداوند به همه کسانی که چنین دردی در دل و چنین سودایی در سر دارند خیر کثیر ارزانی کناد.